امروز غم انگیز تر م از همیشه
مثل تکه ابری تابستانی
نه توان باریدنی و نه فرصت پیوستن به دیگری
تنها معلق مبهوت
ناگزیر از بودن و چه بیهوده بودن
نه انچنان بزرگ که سایبانی باشم رهگذران خسته را
نه انچنان جسور که بارانی باشم زمین خشکیده را
و چه غم انگیز است انتظار پاییز را کشیدن
تا شاید تنها شاید بباری !!!!!!!!!